آخرین باری که کابوس دیدم یادم نیست ، کابوس های ایام کودکی و نوجوانی یادمه ، مرد کلاه مخملی با پالتو بلند و میمونی که زنجیرش همیشه به دستش بود . منو که میدید زنجیر میمون را ول میکرد و میمون می پرید سر من . چقدر شبا دلم میخواست آغوش مادرم بخوابم و موقع کابوس بغلش کنم و بگم شبا خواب بد میبینم اما روم نمی شد. یادمه آن ایام یه شب خوابیدم پیشش ، هیچ وقت مزه آرامش آن شب را فراموش نمیکنم . خیلی ساله کابوس شبانه نمی بینم اما همین لحظه با ناله حاصل از کابوس از خواب هشتک اعدامش نکنید
کابوس امشب از کجا آمد؟
پیغامی که همین لحظه رسید .
کابوس ,، ,یادمه ,شبا ,شب ,نمی ,یه شب ,شب خوابیدم ,ایام یه ,آن ایام ,یادمه آن
درباره این سایت